● تا حالا ديدين يکي رو که يکي ديگه رو هميشه از بچگي دوستش داشته باشه و هميشه به عنوان گوگولي ترين موجود روي زمين ازش اسم ببره اما منظور خاصي نداشته باشه و همينجوري دوستش داشته باشه ، ( تا حالا شده کسي رو فقط دوستش داشته باشين اما احساس خاصي مثلا احساسي که بين دختر و پسر مي تونه وجود داشته باشه رو نداشته باشه ، اميدوارم متوجه بشيد چي مي گم ! ) خلاصه اين آدم يهو بياد بهتون بگه که دوستتون داره و اين رو هم از حرکاتش هم از حرفهاش بتونيد درک کنيد ؟ بعد از اين موضوع اعصابتون به هم بريزه ؟؟؟؟
قاطي کردم اساسي اساسي اساسي ! نمي تونيد درک کنيد تا چه حد ! آهان اينم يادم رفت بهتون بگم يکي از دلايلي که شايد احساس خاصي نسبت بهش نداريد شايد اين باشه که چند سالي ازتون کوچيکتره و فکر کن يازده ساله همديگه رو مي شناسيد و يه جورائي با هم بزرگ شديد !!
ابدا نمي دونم بايد چي کار کنم ! اول جديش نگرفتم ولي مثل اينکه موضوع يکم جديه !! ديروز که حسابي حال بيچاره رو گرفتم !
ديروز صبح که از خواب بيدار شدم با صداي يه SMS بود . نوشته بود سال نو مبارک ! فکر کن اول ارديبهشت بعد از يه ماه گفته سال نو مبارک ! ولي نميدونستم شماره کيه ! تشکر کردم و اسمش رو پرسيدم ! اسمش رو گفت و تا فهميدم کيه بي اختيار يه لبخندي زدم و گفتم آخييي ! اما انگار اين آخيه يه جورائي کار دستم داد شب ! شبش هم يه تولدي دعوت بوديم و رفتيم و اونم اومد ! من که مثل هميشه بودم و جدي نگرفته بودم با بچه ها ديوونه بازي در مي آورديم و مي خنديديم ! يه جا تنها وايستاده بودم اومد پيشم و گفت تنهائي ؟ گفتم آره اساسي ! اومد برقصيم اما آهنگ تموم شد و نشستيم ! اينجا يه تکوني به مغزم خورد و گفت نه مثل اينکه داره يه جورائي جدي مي شه ! باز به روي خودم نياوردم اما يه جورائي حالم گرفته شد ! نميدنستم بايد چي کار کنم ! از يه طرفم دلم نمي خواست اون دوستي قديمي مون مشکلي پيدا کنه ! نمي دونستم بايد چي کار کنم ! داشتم ميرفتم هران رو برسونم خونشون که ديدم داره يه مسيج ميزنه اما گفتم خب داره ميزنه چي کار کنم ! رفتم هران رو رسوندم و برگشتم ! تو کادو ها يه توپ بود ! اون توپه رو برداشته بودم و باهاش بازي مي کردم و بچه ها هم کم کم رفته بودن و جمع داشت خودموني مي شد و ما هم موقع شيطونيمون ! با بچه ها توپ بازي مي کرديم و مسخره بازي ! يهو عصباني اومد طرفم و دستم رو گرفت و بلندم کرد و گفت مانولي پا شو برقصيم ! من با هر کدوم از بچه ها هم که مي خواستم برقصم توپم رو هم بر مي داشتم اما توپ رو ازم گرفت و گفت اينو بذارش کناررررررررر !!! مونده بودم جريان از چه قراره !!! موقع رقص همه داشتن ما رو نگاه مي کردن ! منم براي اينکه بعدا گير ندن که جريان چي بوده هي مسخره بازي در مي آوردم و سر به سر بچه ها ميذاشتم ! آهنگ تموم شد و نشستيم . بازم بچه ها مسخره بازي در مي آوردن و اينم حالش بد جوري گرفته بود و کاملا ناراحت شده بود ! من سعي کردم يکم بچه ها رو آرومتر کنم و يکم حاشون رو گرفتم با مسخره بازي که حداقل اونجوري با حرص يه گوشه نشينه ! پا شد و رفت تنهائي تو هال نشست و يه جورائي با حرص و دلخوري ! اين بچه هاي مسخره هم که دست بردار نبودن ! خلاصه وقتي هم که رفتيم دلخور بود اساسي ! شب اومدم خونه گفتم موبايلم رو چک کنم ديدم يه مسيج دارم حدس زدم بايد خودش باشه ! ديدم نوشته بود رفتن رو بي خيال شو ! براش مسيج زدم که من الآن گرفتم مسيجتو اين مال کي بود ؟ و خلاصه شروع شد ! تا نزديکاي دو ادامه داشت و اول از مسخره بازي شروع شد تا بعد واقعا جدي شد و حرفش رو زد ! نميدونستم بايد چي بگم ! مخم کار نمي کرد فقط گفتم ببين شب بخير ! گفت ولي من جدي ام ! يکم در موردش فکر کن ! به هم ريخته بودم اساسي . طبق معمول رفتم سراغ شهباز جونم اين بيچاره هم که همه اش بايد حرفهاي منو گوش کنه ! ولي خيلي دوست خوبي هستي ممنون از اينهمه وقتي که ميذاري و درد دلاي منو گوش ميدي ;)
خلاصه همين ديگه مخم تعطيله ديشب هم تا شش خوابم نبرد ! صبح هم حدوداي ده بيدار شدم اما انگار اصلا خوابم نبرده باشه ! الان هم خوابم نمي بره و فقط سرم درد مي کنه ! هيچ کاري هم نم يتونم بکنم ! يکي بياد اين ترجمه هاي منو بکنه که مخم تعطيله و مامان بابا همکله ام رو خوردن از بس گفتن چقدر ترجمه کرديو غر زدن چرا کار نمي کني !! فردا هم که اين يارو بخواد زنگ بزنه نمي دونم بايد چي جوابش رو بدم ! فقط يه صفحه ترجمه کردم ! خوا جونم به دادم برس !
تا چه خواهد شد در اين سودا سرانجامم هنوز !
□ نوشته شده در ساعت 5:13 PM توسط ME
........................................................................................قاطي کردم اساسي اساسي اساسي ! نمي تونيد درک کنيد تا چه حد ! آهان اينم يادم رفت بهتون بگم يکي از دلايلي که شايد احساس خاصي نسبت بهش نداريد شايد اين باشه که چند سالي ازتون کوچيکتره و فکر کن يازده ساله همديگه رو مي شناسيد و يه جورائي با هم بزرگ شديد !!
ابدا نمي دونم بايد چي کار کنم ! اول جديش نگرفتم ولي مثل اينکه موضوع يکم جديه !! ديروز که حسابي حال بيچاره رو گرفتم !
ديروز صبح که از خواب بيدار شدم با صداي يه SMS بود . نوشته بود سال نو مبارک ! فکر کن اول ارديبهشت بعد از يه ماه گفته سال نو مبارک ! ولي نميدونستم شماره کيه ! تشکر کردم و اسمش رو پرسيدم ! اسمش رو گفت و تا فهميدم کيه بي اختيار يه لبخندي زدم و گفتم آخييي ! اما انگار اين آخيه يه جورائي کار دستم داد شب ! شبش هم يه تولدي دعوت بوديم و رفتيم و اونم اومد ! من که مثل هميشه بودم و جدي نگرفته بودم با بچه ها ديوونه بازي در مي آورديم و مي خنديديم ! يه جا تنها وايستاده بودم اومد پيشم و گفت تنهائي ؟ گفتم آره اساسي ! اومد برقصيم اما آهنگ تموم شد و نشستيم ! اينجا يه تکوني به مغزم خورد و گفت نه مثل اينکه داره يه جورائي جدي مي شه ! باز به روي خودم نياوردم اما يه جورائي حالم گرفته شد ! نميدنستم بايد چي کار کنم ! از يه طرفم دلم نمي خواست اون دوستي قديمي مون مشکلي پيدا کنه ! نمي دونستم بايد چي کار کنم ! داشتم ميرفتم هران رو برسونم خونشون که ديدم داره يه مسيج ميزنه اما گفتم خب داره ميزنه چي کار کنم ! رفتم هران رو رسوندم و برگشتم ! تو کادو ها يه توپ بود ! اون توپه رو برداشته بودم و باهاش بازي مي کردم و بچه ها هم کم کم رفته بودن و جمع داشت خودموني مي شد و ما هم موقع شيطونيمون ! با بچه ها توپ بازي مي کرديم و مسخره بازي ! يهو عصباني اومد طرفم و دستم رو گرفت و بلندم کرد و گفت مانولي پا شو برقصيم ! من با هر کدوم از بچه ها هم که مي خواستم برقصم توپم رو هم بر مي داشتم اما توپ رو ازم گرفت و گفت اينو بذارش کناررررررررر !!! مونده بودم جريان از چه قراره !!! موقع رقص همه داشتن ما رو نگاه مي کردن ! منم براي اينکه بعدا گير ندن که جريان چي بوده هي مسخره بازي در مي آوردم و سر به سر بچه ها ميذاشتم ! آهنگ تموم شد و نشستيم . بازم بچه ها مسخره بازي در مي آوردن و اينم حالش بد جوري گرفته بود و کاملا ناراحت شده بود ! من سعي کردم يکم بچه ها رو آرومتر کنم و يکم حاشون رو گرفتم با مسخره بازي که حداقل اونجوري با حرص يه گوشه نشينه ! پا شد و رفت تنهائي تو هال نشست و يه جورائي با حرص و دلخوري ! اين بچه هاي مسخره هم که دست بردار نبودن ! خلاصه وقتي هم که رفتيم دلخور بود اساسي ! شب اومدم خونه گفتم موبايلم رو چک کنم ديدم يه مسيج دارم حدس زدم بايد خودش باشه ! ديدم نوشته بود رفتن رو بي خيال شو ! براش مسيج زدم که من الآن گرفتم مسيجتو اين مال کي بود ؟ و خلاصه شروع شد ! تا نزديکاي دو ادامه داشت و اول از مسخره بازي شروع شد تا بعد واقعا جدي شد و حرفش رو زد ! نميدونستم بايد چي بگم ! مخم کار نمي کرد فقط گفتم ببين شب بخير ! گفت ولي من جدي ام ! يکم در موردش فکر کن ! به هم ريخته بودم اساسي . طبق معمول رفتم سراغ شهباز جونم اين بيچاره هم که همه اش بايد حرفهاي منو گوش کنه ! ولي خيلي دوست خوبي هستي ممنون از اينهمه وقتي که ميذاري و درد دلاي منو گوش ميدي ;)
خلاصه همين ديگه مخم تعطيله ديشب هم تا شش خوابم نبرد ! صبح هم حدوداي ده بيدار شدم اما انگار اصلا خوابم نبرده باشه ! الان هم خوابم نمي بره و فقط سرم درد مي کنه ! هيچ کاري هم نم يتونم بکنم ! يکي بياد اين ترجمه هاي منو بکنه که مخم تعطيله و مامان بابا همکله ام رو خوردن از بس گفتن چقدر ترجمه کرديو غر زدن چرا کار نمي کني !! فردا هم که اين يارو بخواد زنگ بزنه نمي دونم بايد چي جوابش رو بدم ! فقط يه صفحه ترجمه کردم ! خوا جونم به دادم برس !
تا چه خواهد شد در اين سودا سرانجامم هنوز !
□ نوشته شده در ساعت 5:13 PM توسط ME