● تصور کن از جلوت رد مي شه و نمي توني برگردي نگاهش کني !
تصور کن جاتو عوض مي کني يا بهتر بگم عوض مي کنن و اين دفعه که در مي شه ديگه پشتت بهشه پس بازم نمي توني ببينيش !
تصور کن اون تو اتاقش نشسته و نمي تونه بياد تو رو ببينه !
تصور کن تو تو هال خونشون نشستي و نمي توني بري ببينيش !
حداقل اون مي تونست صداي منو بشنوه ولي من چي ؟
دوست داشتم براي چند دقيقه هم که شده نامرئي مي شدم و مي رفتم تو اتاقش . کنارش مي شستم و نگاهش مي کردم ، احساسش مي کردم ! مي دونم که تو چند دقيقه سير نمي شم ولي حداقل بهتر از اين بود که اون اونجا منم اينجا !
تا حالا دو ماه شد ! نميدونم بالاخره کي قراره اين انتظار تموم بشه ! دلم براش تنگ شده ! خيلي .... خيلي .....
پاورقي : يکي منو بشناسه مي گه امکان نداره اينا رو مانولي گفته باشه ! ولي حتي مانولي هم گاهي خر مي شه !! P:
□ نوشته شده در ساعت 11:37 PM توسط ME
........................................................................................تصور کن جاتو عوض مي کني يا بهتر بگم عوض مي کنن و اين دفعه که در مي شه ديگه پشتت بهشه پس بازم نمي توني ببينيش !
تصور کن اون تو اتاقش نشسته و نمي تونه بياد تو رو ببينه !
تصور کن تو تو هال خونشون نشستي و نمي توني بري ببينيش !
حداقل اون مي تونست صداي منو بشنوه ولي من چي ؟
دوست داشتم براي چند دقيقه هم که شده نامرئي مي شدم و مي رفتم تو اتاقش . کنارش مي شستم و نگاهش مي کردم ، احساسش مي کردم ! مي دونم که تو چند دقيقه سير نمي شم ولي حداقل بهتر از اين بود که اون اونجا منم اينجا !
تا حالا دو ماه شد ! نميدونم بالاخره کي قراره اين انتظار تموم بشه ! دلم براش تنگ شده ! خيلي .... خيلي .....
پاورقي : يکي منو بشناسه مي گه امکان نداره اينا رو مانولي گفته باشه ! ولي حتي مانولي هم گاهي خر مي شه !! P:
□ نوشته شده در ساعت 11:37 PM توسط ME