● بالاخره چيزي که نبايد مي شد شد !
حقت بود خانومي ! خيلي به خودت غره شده بودي . فکر مي کردي رانندگيت توپه و هيچ اتفاقي قرار نيست برات بيافته !
بابا حق داشت . مي گفت اميدوارم هيچ وقت همچين اتفاقي برات نيفته اما اگر يه تصادف کني تازه مي فهمي !
تازه خوبه تصادف نکردم . بغل ماشينه پارک کرده بودم . اومدم دنده عقب بگيرم چسبيدم بهش . يهو يکي داد و بيداد که خانوم زدي چي کار کرديييييييييييييييييييييييييييييييي !!!!!!!!!! که همه جمع شدن و ........
حالا اگر واقعا" تو يه جائي بودم که با سرعت مي رفتم و ميزدم به يه ماشيني و هر دو داغون مي شديم چي ؟؟
تلنگره لازم بود . تازگيا که خيلي خرکي رانندگي مي کردم . اگر همينجوريا پيش مي رفتم معلوم نبود چي مي خواد بشه !
اصلا" حالم خوب نيست .
ديدين يه موقعهائي آدم اعصابش بد جوري ميريزه به هم ؟ بعد فقط گريه است که آرومش مي کنه ؟ اما من از گريه خوشم نمياد . کاش مي شد به مامانم مي گفتم بعد ميرفتم تو بغلش تا آروم شم :(
ولي نمي شه ، اين خاطره بايد همينجا و همين لحظه خاک بشه و فراموش بشه !
□ نوشته شده در ساعت 11:55 PM توسط ME
........................................................................................حقت بود خانومي ! خيلي به خودت غره شده بودي . فکر مي کردي رانندگيت توپه و هيچ اتفاقي قرار نيست برات بيافته !
بابا حق داشت . مي گفت اميدوارم هيچ وقت همچين اتفاقي برات نيفته اما اگر يه تصادف کني تازه مي فهمي !
تازه خوبه تصادف نکردم . بغل ماشينه پارک کرده بودم . اومدم دنده عقب بگيرم چسبيدم بهش . يهو يکي داد و بيداد که خانوم زدي چي کار کرديييييييييييييييييييييييييييييييي !!!!!!!!!! که همه جمع شدن و ........
حالا اگر واقعا" تو يه جائي بودم که با سرعت مي رفتم و ميزدم به يه ماشيني و هر دو داغون مي شديم چي ؟؟
تلنگره لازم بود . تازگيا که خيلي خرکي رانندگي مي کردم . اگر همينجوريا پيش مي رفتم معلوم نبود چي مي خواد بشه !
اصلا" حالم خوب نيست .
ديدين يه موقعهائي آدم اعصابش بد جوري ميريزه به هم ؟ بعد فقط گريه است که آرومش مي کنه ؟ اما من از گريه خوشم نمياد . کاش مي شد به مامانم مي گفتم بعد ميرفتم تو بغلش تا آروم شم :(
ولي نمي شه ، اين خاطره بايد همينجا و همين لحظه خاک بشه و فراموش بشه !
□ نوشته شده در ساعت 11:55 PM توسط ME