● وقتي مي بيني دور و برت شلوغه ولي باز هم احساس تنهائي مي کني خيلي سخته ! من در ميان جمع و دلم جاي ديگر است ....
وقتي هم که مي بينمش باز هم احساس مي کنم از هم دوريم . هر دومون با يک نگاهي همديگه رو نگاه مي کنيم که منتظريم اون يکي حرکتي کنه ، منتظريم ببينيم برخورد اون يکي چطوريه . هيچ کدوم هم جرأت قدم جلو گذاشتن رو نداريم . قبلنا شک داشتم . نميدونستم . احساس مي کردم خودش هم نميدونه چي مي خواد گاهي هم احساس مي کردم ازم فرار مي کنه ، هيچ وقت درک نمي کردم که يعني چي ! اما تازگيا نگاه هاش طور ديگه اي شده . انگار صدام مي کنن . اما من توان جلو رفتن ندارم . ازت خواهش مي کنم اگر مي خواي يه کاري بکن ، يه نشونه اي ... ديگه کم کم دارم خسته م يشم ! دارم مي بُرم ... تا بازم دير نشده زودتر بيا ... بيا .... بيا ...... !
□ نوشته شده در ساعت 5:09 PM توسط ME
........................................................................................وقتي هم که مي بينمش باز هم احساس مي کنم از هم دوريم . هر دومون با يک نگاهي همديگه رو نگاه مي کنيم که منتظريم اون يکي حرکتي کنه ، منتظريم ببينيم برخورد اون يکي چطوريه . هيچ کدوم هم جرأت قدم جلو گذاشتن رو نداريم . قبلنا شک داشتم . نميدونستم . احساس مي کردم خودش هم نميدونه چي مي خواد گاهي هم احساس مي کردم ازم فرار مي کنه ، هيچ وقت درک نمي کردم که يعني چي ! اما تازگيا نگاه هاش طور ديگه اي شده . انگار صدام مي کنن . اما من توان جلو رفتن ندارم . ازت خواهش مي کنم اگر مي خواي يه کاري بکن ، يه نشونه اي ... ديگه کم کم دارم خسته م يشم ! دارم مي بُرم ... تا بازم دير نشده زودتر بيا ... بيا .... بيا ...... !
□ نوشته شده در ساعت 5:09 PM توسط ME
Monday, July 19, 2004
● کاش مي شد حرفهاي دلم رو مي شنيدي . حرفهاي دلت رو مي شنيدم . بدون هيچ مانعي! اونوقت مي گفتم برات از ستاره ها .... از دنيام که با وجودت دوباره رنگي شد ، از تاريکي هائي که از نبودنت ايجاد مي شد ! مي گفتم که تمام دنياي مني . مي گفتم که چقدر دلم برات تنگ مي شه . که چقدر نبودنت آزارم ميده ....................
خيلي تنهام .................... اين تنهائي آخر کار دستم ميده ! .............................
□ نوشته شده در ساعت 11:47 PM توسط ME
........................................................................................خيلي تنهام .................... اين تنهائي آخر کار دستم ميده ! .............................
□ نوشته شده در ساعت 11:47 PM توسط ME